معنی نوعی جاده
حل جدول
فرهنگ معین
(دِّ) [ع.] (اِ.) شاهراه، راه بزرگ.،~صاف کن کنایه از: آن که وسیله پیشرفت یا پیروزی دیگران را فراهم می کند.
فرهنگ عمید
مترادف و متضاد زبان فارسی
اتوبان، راه، شارع، شاهراه، طریق، طریقه
ترکی به فارسی
خیابان
فرهنگ فارسی هوشیار
ایجاد جاده ساختن جاده راه سازی.
جاده کشیدن
(مصدر) راژه ساختن ایجاد جاده کردن راه درست کردن.
جاده
شاهراه
فرهنگ واژههای فارسی سره
راه
فارسی به عربی
بوابه، جسر، شارع، طریق، مسار
فارسی به ایتالیایی
strada
فارسی به آلمانی
Die [noun], Spur, Straße (f), Weg [noun]
معادل ابجد
149